از یک سو هماهنگی وسیله برای انتقال نیروها به مکان امن، نیاز به زمان داشت و از سوی دیگر استفادۀ دشمن از سلاح شیمیایی و آتش بی وقفه، زمانی برای درنگ نمی گذاشت. نمی شد وقت رو از دست داد باید خیلی زود وارد عمل می شدیم. چاره ای نبود به بچه های لشگر گفتم که باید به ستون یک و با فاصلۀ دو متر از نفر جلویی تمام مسیر 20 کیلومتری تا مقرّ جدید رو بدوید. نیروها بدون تلف کردن وقت شروع به دویدن کردند. همین واکنش سریع باعث شد تا لشگر ما زیر حجم سنگین آتش دشمن، شهید و مجروحی نداشته باشه».
چهرۀ صمیمی حاج علی، با اون نشان جانبازی و محاسن سپید، حرفهاش رو دلنشین تر کرده بود. سالها علمداری لشگر 10 حضرت سیدالشهداء(ع) و حالا هم حضو در سازمان بسیج و عملکرد ایشان در دفاع از ولایت، سبب شده تا بچه بسیجی ها خیلی دوستش داشته باشند.
بی تردید شما هم می دانید که پس از شکست طرح عملیات کربلای 4 برنامه ریزان جنگ تصمیم گرفتند که بدون درنگ و در منطقه ای نزدیک به محدودۀ عملیات قبلی، به دشمن حمله کنند. حاجی می گفت که جلسه فرماندهان لشگرها و شورای عالی جنگ بیش از سه روز طول کشید.
حاج علی آقای فضلی روایت آن روزهای جنگ را اینگونه ادامه داد: «بعد از جلسۀ فرماندهان قرار شد تا لشگر 10 پیشاپیش همه به دژ اصلی دشمن حمله کنه. مطرح کردن موضوع با بچه ها کار ساده ای نبود. همه تو میدان صبحگاه جمع شده بودند تا از آخرین تصمیم ها مطلع بشن. بنده در ابتدای حرفهام علل شکست عملیات قبلی رو شرح دادم و شرایط سخت عملیات بعدی رو مطرح کردم. بچه ها چند ماه بود که تو منطقه بودند به همین علّت بهشون گفتم هر کسی که نمیخواد بمونه میتونه بیاد تا تصفیه اش رو بدیم و برگرده تهران. هیچ کس حاضر نشد میدان رو خالی کنه ولی برای تقویت روحیۀ بچه ها باید دست بکار می شدیم.
توی اون لحظه به ذهنم رسید که از نقطۀ اشتراک و اتفاق همۀ بچه رزمنده ها استفاده بکنم. به نیروهای لشگر اعلام کردم حالا که قراره دوباره بریم عملیات خوبه که برای سلامتی امام(ره) نذر بکنیم. برای موضوع نذر از خود بچه ها نظر سنجی کردیم هر کسی یک نظری داد. یکی از بچه ها گفت صلوات و بنده هم به سرعت روی همین نظریه تأکید کردم ولی شکل اجرای نذر خیلی مهم بود. برای اینکه هم روحیۀ بچه ها برای عملیات آماده بشه و هم نذرمون توی تاریخ بمونه پیشنهاد کردم به نیّت ارتش بیست میلیونی مورد نظر امام(ره) بیست میلیون صلوات نذر سلامتی امام بکنیم.
پیشنهاد بنده مورد استقبال نیروها قرار گرفت و نکتۀ جالبش اینجا بود که بچه ها برای صلوات فرستادن از هم پیشی می گرفتند ».
حاج علی آقا که از عشق بچه های جنگ به امام خمینی(ره) حرف می زد، با خودم می گفتم که ما هم به همین اندازه و شاید هم بیشتر به امام انقلابمون سید علی خامنه ای علاقه داریم. یک محاسبۀ سرانگشتی نشان می دهد که با توجه با شرایط زمانی و مکانی، بچه های لشگر 10 حضرت سیدالشهداء(ع) برای ادای نذرشون خیلی فرصت نداشتند. نمی دونم سهم هر نفر چند صلوات توی دو روز بوده ولی بدون شک همه نیروهای لشگر با عشق و اخلاص نذرشون رو ادا کردند.
نمی دانم چرا، ولی بی اختیار یاد فتنۀ سال 88 افتادم. اون وقتها پیامکهای زیادی بین بچه ها ردّ و بدل می شد که موضوعشون نذر و دعا برای سلامتی امام خامنه ای بود. بله؛ حقیقتاً بسیج پشتیبان ولایت است. نه! بگذارید راحتتر بگوییم. بسیج عاشق و شیدای ولایت است.
ما در همین مکان مقدس! محترمانه به دشمنان داخلی و خارجی توصیه می کنیم که بخت و اقبالشان را در مقابله با ولیّ فقیه ما حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای امتحان نکنند. به قول حضرت حافظ: « من جرب المجرب حلت به النّدامه ».
بسیج کم کم به اربعین عمر خودش نزدیک میشود و این یعنی اینکه تجربۀ سالهای جنگ، سازندگی، فتنه ها، جهادگری، حضور در عرصه های علمی و اجتماعی و دهها میدان کوچک و بزرگ دیگر، بسیج را به اوج آمادگی رسانده است و هیچ ارتشی در دنیا قادر به هماوردی با آن نیست.
*حمید بناء